رفتن به نوشته‌ها

فلسفه­‌ای برای زندگی

«پراگماتیسم همه­‌ی نظریه­‌های ما را نرم می­‌کند، آن­ها را انعطاف­‌پذیر می­‌سازد و هرکدام را به کار وادار می­‌کند»
– ویلیام جیمز، معضل کنونی فلسفه

سنکا، فیلسوف رواقی رومی، می­‌گوید «مهر و لطف خدایان چندان ماندگار نیست که کس به فردا دل بندد» و این پرسش نهیلیستی را مطرح می‌کند که «آیا ما چیزی جز بازیچه­‌هایی در دستان خدایانیم؟» می­‌توان این پرسش کهن را با زبانی مدرن، یا لااقل کمتر الهیاتی، مطرح کرد بدون اینکه از جدیّت و معنای آن کاسته شود «آیا انسان مقهور و مجبور به اموری بیرون از خویشتن است که او را معیّن می­‌سازند و عنانش یکسره در دست آن­هاست»؟

سخن درباره­‌ی پراگماتیسم را با بیان این پرسش از سنکا آغاز کردیم تا بگوییم که پراگماتیسم، دقیقا، دربرابر چنین نگرش­‌هایی قرار می­‌گیرد: نگرش­‌هایی که ما را مجبور و مقهور اراده­‌ی نیروهایی برتر و فراتر از خود، به هر عنوان نامی، می­‌پندارند. گاه این نیرو را «خدایان» نام می­‌نهند، گاه «جامعه»، گاه «وضع موجود»، گاه «عقلانیّت»، گاه «ناخودآگاه»، گاه «اصول» و هزاران و هزاران نام دیگر. امّا پراگماتیسم چه می­‌گوید؟

همه­‌ی ما تا کنون تجربه­‌ی حضور در کلاس­‌های دانشگاه را داشته­‌ایم اما اگر شما یکی از رشته­‌های علوم­‌انسانی را برای ادامه انتخاب کرده باشید؛ این تجربه شکلی خا­ص­‌تر خواهد داشت و اگر رشته­‌ی فلسفه را برای تحصیل انتخاب کرده باشید، یعنی اگر به اندازه کافی به نوعی از دیوانگی دچار باشید، آنگاه تجربه شما اساسا تکین و منفرد خواهد بود.
اما بیایید ببینیم که این تکینگی کلاس درس فلسفه چگونه است و ناشی از چیست؟ اگر بخواهم از استعاره­‌ای، برای پاسخ به این پرسش، استفاده کنم آن استعاره معماری کلاسیک است. گمان می‌کنم هر دانشجوی فلسفه این تجربه را داشته باشد که کلاس فلسفه؛ باشکوه، ساده، زیبا و پالوده است یعنی اصول عقلانی خطوط کلّی آن را ترسیم می­‌کنند و اجزایش را ضروریات منطقی به­ هم می­‌چسبانند. پیوستگی این کلاس مثال زدنی است؛ از پیشاسقراطیان تا افلاطون و ارسطو، از دکارت تا هگل، از پدیدارشناسی تا فلسفه­‌ی تحلیلی و حتی تا عصر حاضر، نمای کلاس فلسفه نمایی از یک معماری منسجم است که بخش­‌های آن، آجر به آجر، بر روی هم چیده شده­‌اند. چنین جهانی از وحدتی بی­‌مانند برخوردار است. پس خلوص و وقار، اصلی­‌ترین خصوصیات این مکان­‌اند؛ همچون معبدی مرمرین که برفراز تپّه­‌ای می­‌درخشد.

اما همچنین، این نیز بخشی از تجربه­‌ی هر دانشجوی فلسفه است که کلاس فلسفه با آنچه در بیرون از آن، یعنی اجتماع، روی می­‌دهد بی­‌ارتباط است. به عبارت دیگر؛ زندگی واقعی، در قیاس با کلاس فلسفه، شبیه یک بنای محلّی یا معماری پست­‌مدرن است. آنچه در زندگی انضمامی رخ می­‌دهد دارای نوعی کثرت و چندگانگی ورای تصوّر است. چنین جهانی درهم و برهم، به هم پیچیده، گنگ و آلوده، پردرد و گیج است که با وحدت، انسجام و شکوه کلاس درس فلسفه در تضاد است. اما سبب تضاد میان این دو محیط چیست؟
دلیل آن این است که کلاس فلسفه، هزینه­‌ی شکوه و پالودگی خود را با انزوا و بریدنش از جهان واقعیّات پرداخت می­‌کند. یعنی شرحی که در کلاس درس فلسفه از جهان ارائه می‌شود، در قیاس با جهان واقع، روکشی زرّین و زیباست است که روی آن ساخته می‌شود؛ نوعی پناهگاه یا موزه که در آن رویاپردازی­‌های عقل­گرایانه درآنجا می­‌توانند از گزند واقعیات خشک و مغشوش، در امان بمانند. چنین چیزی نه تبیینی از جهان واقع، بلکه چیزی اساساً متفاوت با آن است: یک جایگزین بدلی، یک  چاره­‌ی پوشالی، یک راه فرار.
می­‌توانید، با یک آزمایش، این حقیقت را دریابید: از یک دانشجو، یا استاد، فلسفه بخواهید کارکرد رشته­‌ی خود را برای شما توضیح دهد یا نه، از این هم ساده­‌تر، از او بخواهید درباره­‌ی یک پدیده­‌ی معمول انسانی، همچون عشق، را برایتان توضیح دهد. فوراً، به محض مواجه شدن با انبوهی از اصطلاحات­ عجیب­‌الخلقه، متوجه این شکاف و گسست میان کلاس فلسفه و زندگی واقعی خواهید شد.

اما آیا فلسفه در این میان تنهاست؟ می­‌توان گفت نه. کافی است به رشته­‌های مختلف علوم­‌انسانی دانشگاهی نگاهی بیندازید تا چنین انشقاقی را، میان کلاس درس و زندگی، مشاهده کنید. انشقاقی که می­‌توان آن را گسست میان نظریه و عمل یا تفارق اصل و واقعیّت نامید. چنین انشقاقی است که پراگماتیسم با آن مشکلی اساسی دارد. پراگماتیسم با چنین مرزکشی­‌ها و معابدِ مرمرینی، در هر شکل و عنوانی، ناسازگار است. پراگماتیسم دالان و مسیری است رو به بیرون، رو به زندگی. پراگماتیسم هدف هر چیز را انسان و زیستن می­‌داند؛ بنابراین نظریات، همچون تمامی امور، ابزارهایی برای زندگی کردن و شکوفایی­‌اند و باید باشند نه اموری مقدم بر آن. و اینگونه پراگماتیسم، جباریّت اصول را انکار می­‌کند. نظریات، برای پراگماتیسم، تا آنجا درست­‌اند که به کار زیستن و بهتر زیستن انسان بیایند و حقیقت نام دیگری است بر عمل موفق. بنابراین؛ پراگماتیسم راهی برای زیستن است با درافتادن در، و با، زندگی و نه گریز از آن.
پایان

کانال تلگرام

دربارهٔ جستار

منتشر شده در پراگماتیسم

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستارگر باشید.